باقلواها

 

يزد

كوير ندارد

يزد

بيابان ندارد

يزد باغي است پُر از گل هاي مريم

با ستارگاني كه شب را

آن قدر روشن مي كنند

كه چشم هام

راه بيفتند در چشم هات...

اين شب ها

باد از هر طرف كه مي وزد

بادگيرها

در باغ دولت آباد

موسیقی نام تو را کوک مي كنند :

مريم  مريم  مريم...

و قطاب ها وُ

باقلواها

هر صُبح

در رقابت با لب هات

شیرینی شکست را

مزه مزه می کنند