نامه اي خطاب به ستارگان هاليوود


آزادي را به سلامتي جنگ مي نوشيد


در روزهاي اخير نامه اي با امضاي چند تن از بزرگان سينماي جهان و به اصطلاح ستارگان هاليوود توسط برخي رسانه ها و  خبرگزاري هاي داخلي و خارجي منتشر شد.

نامه اي كه متن آن خطاب به حكومت ايران بود و هدف و خواسته اش هم آزادي يك فيلمساز به نام جعفر پناهي است.

در پاي اين نامه امضاي شخصيت هايي چون مايكل مور ، استيون اسپيلبرگ ، رابرت ردفورد، مارتين اسکورسيزی، فرانسيس فورد کوپولا، رابرت دنيرو، ریچارد لینکتر و ... ديده مي شود.

اين كه عده اي از بهترين و شناخته شده ترين فيلمسازان و هنرمندان جهان دغدغه آزادي و انسان دوستي داشته باشند در همه جاي جهان قابل تحسين و ستايش است ؛ اما آيا اين نامه به واقع چنين خواسته و هدفي را دنبال مي كند ؟

آيا آقاي اسپيلبرگ يا آقاي رابرت دنيرو يا آقاي كوپولا و ديگر بزرگان 8 سال مظلوميت مردم ايران را در جنگي تحميلي و نابرابر نديدند ؟ آيا شيميايي شدن حنجره هاي زلال و صميمي و شاعرانه ي جوانان اين مرز پر گهر را نديدند ؟ آيا وحشيانه ترين حملات و تجاوز اشغالگران و صهيونيست ها را به زنان و كودكان غزه و لبنان نديدند و نمي بينند ؟ آيا كــشتار مسلمانان و سربازان بي گناه كشورهاي مختلف درعراق و افغانستان را نمي بينند ؟ آيا مسابقه اتمي و كارخانه هاي كشتار جمعي آمريكا و هم پيمانانش را نمي بينند ؟ آيا خاورميانه را نمي شناسند ؟ همين خاورميانه اي كه امروز محل صلح هاي موقت در ميان جنگ هاي پياپي شده است ؟

اصلا راه دور نرويم اين آقايان كه دوستي با جعفر پناهي را امروز چون پرچمي براي آزادي خواهي بلند كرده اند آيا زماني كه جعفر پناهي در سال 2001 در فرودگاه نيويورك دست بسته ساعت ها بازداشت شد را نديدند؟

آيا آقاي اسپيلبرگ فرياد مظلوميت خواهي جعفر پناهي را در سال 2003 نشنيد كه در نامه اي مكتوب خطاب به  مجمع ملي نقد فيلم آمريكا نوشت : من جايزه شما را پس مي دهم تا فرياد بزنم كه من دزد نيستم، جنايتكار نيستم، قاچاقچي نيستم، من يك ايراني هستم. يك فيلمساز ايراني ...

يا جاي ديگري كه همين جعفر پناهي خودمان ، آري همين جعفر پناهي خودمان ، خودمان ، خودمان ، جعفر پناهي فيلمساز ايراني خودمان دوباره خطاب به ریچارد پنیا، مدیر جشنواره فيلم نیویورک نوشت و فرياد زد : در آمریکا، مرا به جرم آن که فیلمساز ایرانی هستم بازداشت مي كنند ، انگشت نگاری می‌کنند تا غرور و هويت ملی‌ام را از بین ببرند و مرا تحقير كنند.

آقايان و خانم هاي محترم اي ستارگان و بزرگان هاليوود آن هنگام شما كجا بوديد ؟ در پستوي كدام خانه از شرم پنهان شده بوديد ؟

اين توهين و آپارتايد بزرگ نژادپرستانه را چگونه تفسير و معنا كرديد كه نيازي به بيانيه و نامه و هياهو نداشت ؟!

ساخت امثال فيلم « 300 » و انتشار كتاب « شيراز » را چگونه برتافتيد كه جعل مستقيم تاريخ و هويت يك سرزمين و يك ملت آزاده بود شما كه به آزادي اعتقاد داريد ؛ هرچند آزادگي حكايت ديگري است كه براي شما مفهومي ندارد...

ستارگان محترم ! مظلوم نمايي و فرافكني كافي است بهتر است به اصل ماجرا بپردازيم ؛  خوب مي دانم اين روزها سخت مشغول هستيد آقاي پرزيدنت به شما هم قول هايي داده است و جشن مفصلي برايتان برپا خواهد كرد .

نگران نباشيد در ليست مهمانان همه شما هستيد در كنار شخصيت هاي بزرگ ، شام پاين باز مي كنيد ، مي خنديد و آزادي را به سلامتي جنگ مي نوشيد و به قول شاعر روزگارمان جعفر پناهي هم به همراه خاورميانه اش با انواع مخلفات جزء ليست غذاها است.