هوای خانه بدون دلت چه بارانی است

کجاست گرمی شب های سرد خانه ی من

به روح جد شهیدت تو را قسم مادر!

شبی بیا به سر خواب کودکانه ی من

تو رفتی و همه ی شهر تلخ و نفرینی است

قرارمان به قیامت، همه بهانه ی من!

محمدرضا شالبافان عزيز اين روزها در سوگ از دست دادن مادرش به غم نشسته است .

مادري مهربان و صميمي ؛ درست شبيه خاك جنوب.

به او تسليت مي گويم و براي عزيزترين شخص زندگي اش طلب آمرزش دارم و اميدوارم در كنار پدر مرحوم  و بزرگوارش به آرامشي جاودانه دست يابد.


كوچ

 

پروانه ها از شهر رفتند

گنجشك ها و كلاغ ها هم

فقط ما

ما  مانده ايم

همين چند ميليون زنبور

كه هر صبح

بي هيچ آفتابگرداني

از كندوهايمان بيرون مي ريزيم

و نيش هايمان را

تا استخوان  ِ شهر فرو مي كنيم