هوای خانه بدون دلت چه بارانی است
کجاست گرمی شب های سرد خانه ی من
به روح جد شهیدت تو را قسم مادر!
شبی بیا به سر خواب کودکانه ی من
تو رفتی و همه ی شهر تلخ و نفرینی است
قرارمان به قیامت، همه بهانه ی من!
محمدرضا شالبافان عزيز اين روزها در سوگ از دست دادن مادرش به غم نشسته است .
مادري مهربان و صميمي ؛ درست شبيه خاك جنوب.
به او تسليت مي گويم و براي عزيزترين شخص زندگي اش طلب آمرزش دارم و اميدوارم در كنار پدر مرحوم و بزرگوارش به آرامشي جاودانه دست يابد.
كوچ
پروانه ها از شهر رفتند
گنجشك ها و كلاغ ها هم
فقط ما
ما مانده ايم
همين چند ميليون زنبور
كه هر صبح
بي هيچ آفتابگرداني
از كندوهايمان بيرون مي ريزيم
و نيش هايمان را
تا استخوان ِ شهر فرو مي كنيم
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم دی ۱۳۸۸ ساعت 11:46 توسط سینا علیمحمدی
|
من : سينا علي محمدي ( شاعر / منتقد / روزنامه نگار )