مهويزان
نه ريش هايمان را تراشيده بوديم
نه تفنگ هايمان خالي بود
ملاقات با ميرزا و يارانش
هرچه نباشد
ريش و تفنگ كه مي خواهد
قرارمان لا به لاي درختاني بود كه جنگل را محاصره كرده بودند
ساعت ها پلكي نزديم
و همين طور درخت ها را نشانه گرفته بوديم
تا دست از پا خطا نكنند
اما ميرزا و يارانش نيامدند
گويا سال ها پيش
درخت ها
به او و جنگل خيانت كرده بودند
تاريخ را هم كه همه مي شناسيم
گاهي به راه مي افتد وُ
هي خودش را تكرار مي كند
پس ريش هايمان را تراشيديم
تفنگ هايمان را
رو به همسايه شمالي
خالي كرديم
و به دنبال تاريخ
تا « مهويزان » *
تا بهشت گمشده ايران
سبزترين شاليزارها را
قدم زديم.
* مهويزان و تطف 2 روستا نزديك صومعه سرا هستند كه مدتي ميرزا و يارانش در آنجا پناه گرفته بودند. مهويزان را به واسطه طبيعت بكر و منحصر به فردي كه دارد مي توان بهشت گمشده ايران يا حداقل بهشت گمشده شاعران دانست.
من : سينا علي محمدي ( شاعر / منتقد / روزنامه نگار )